سردار سلیمانی
صبح جمعه شد نشسته به ندبه ها بودند
چشم هایی که بیدار به یاد شما بودند
من نبودم مثل مدت های بسیاری
بغض هایی مانده در گلو بی صدا بودند
برای مردی که باز به قافله ی حسین پیوست
برای مردی که از مرام عباس با صفا بودند
در صفحه های روز نگاه میکردم
چنگ هایی که در قلب تو و ما بودند
گویی که شما رفتید و ایران را
یتیم کرد نبود پدری که با خدا بودند
بیدارتین مرد هنوز در کنار ماست
مردی که از نسل شهید کربلا بودند
نگاهمان کن ای ماه شب چهاردهه
چشم های شما شنیدم که سیاه بودند
برگرد و بیا ای مستجاب ترین دعا
دعای اصلی ما که ظهور شما بودند
ارام کن ای خورسید همیشه تابان من
دل های که منتظر بقیه الله بودند
حانونا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حانیه مظلومی در 1398/10/30 ساعت 11:44:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید