مولود ماه
رويي براي بردن نامش نمانده است او عاشق ما بود همان هم نمانده است
گذاشته است و رفته است از شهر پر ريا ما مرده ايم و زنده اي دگر نمانده است
امروز كه روز مولود ماه بود و رفت يك هديه براي حضرت دلبر نمانده است
من گريه ميكنم نه براي نبودنش براي ابرويي كه پيشش نمانده است
اشك ها ريخته اي و بغض ها تلمبار شده كدام بغض بين بيخ گلويت نمانده است
هنوز هم آن دل عاشق با من است با اينكه مجالي براي بودن نمانده است
مي نشينم در خفا برايت گريه ميكنم قلبي براي آشكار كردنش نمانده است
مي خواستم برايت اي ماه بهترين شوم راهي دگر براي با تو بودن نمانده است
همه ي پل هاي پشت سرم را كرده ام خراب هيچ فرصتي براي دور برگشت نمانده است
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حانیه مظلومی در 1398/03/07 ساعت 09:46:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1398/09/08 @ 04:41:42 ب.ظ
خیلی ممنون
1398/03/07 @ 10:02:58 ق.ظ
انشاالله تقدیر شب قدر امسال ظهور مهدی فاطمه باشد
شهادت حضرت علی برشما تسلیت باد
التماس دعا
https://kosar-esfahan.kowsarblog.ir
1398/03/07 @ 09:52:37 ق.ظ
ساجدي [بازدید کننده]
دوست عزيزم شعر بسيار زيبايي بود به اميد موفقيت بيشتر